کد مطلب:2539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:447

درس چهارم
درس چهارم مسائل علم اصول





ما برای آشنائی دانشجویان محترم به مسائل علم اصول كلیاتی ذكر می كنیم

ولی از ترتیبی كه اصولین دارند پیروی نمی كنیم ، بلكه ترتیب نوی كه خود

آن را بهتر می دانیم به مطالب می دهیم .

قبلا گفتیم كه علم اصول علم دستوری است ، یعنی روش و راه استنباط صحیح

احكام را از منابع اصلی به ما می آموزد . علیهذا مسائل علم اصول همه مربوط

است به منابع چهارگانه ای كه در درس دوم شرح دادیم . از اینرو مسائل علم

اصول یا مربوط است به كتاب و یا به سنت ( و یا به هر دو ) و یا به

اجماع و یا به عقل .

اكنون می گوئیم احیانا ممكن است در مواردی بر بخوریم به اینكه از

هیچیك از منابع چهارگانه نتوانیم حكم اسلامی را استنباط كنیم ، یعنی راه

استنباط بر ما مسدود باشد . در این موارد شارع اسلام

سكوت نكرده است و یك سلسله قواعد و وظائف عملی كه از آنها به " حكم

ظاهری " می توانیم تعبیر كنیم ، برای ما مقرر كرده است . به دست آوردن

وظیفه عملی ظاهری پس از مأیوس شدن از استنباط حكم واقعی نیز خود

نیازمند به این است كه ما راه و روش و دستور استفاده از آن قواعد را

بیاموزیم .

علیهذا علم اصول كه علم دستوری است دو قسمت می شود . یك قسمت آن

عبارت است از دستور استنباط صحیح احكام شرعی واقعی از منابع مربوطه .

قسمت دیگر مربوط است به دستور صحیح استفاده از یك سلسله قواعد عملی در

صورت یأس از استنباط . ما بخش اول را می توانیم " اصول استنباطیه " و

بخش دوم را " اصول عملیه " بنامیم . و نظر به اینكه اصول استنباطیه یا

مربوط است به استنباط از كتاب و یا از سنت و یا اجماع و یا از عقل ،

مسائل اصول استنباطیه منقسم می شود به چهار مبحث . بحث خود را از مبحث

كتاب آغاز می كنیم .



حجیت ظواهر كتاب





در علم اصول مباحث زیادی كه اختصاص به قرآن داشته باشد نداریم .

غالب مباحث مربوط به قرآن ، مشترك است میان كتاب و سنت . تنها

مبحث اختصاصی قرآن ، مبحث " حجیت ظواهر " است ، یعنی آیا ظاهر قرآن

قطع نظر از اینكه وسیله حدیثی تفسیر شده باشد حجت است و فقیه می تواند

آنرا مستند قرار دهد یا خیر ؟

به نظر عجیب می آید كه اصولیون چنین مبحثی را طرح

كرده اند . مگر جای تردید است كه یك فقیه می تواند ظواهر آیات كریمه

قرآن را مورد استناد قرار دهد ؟

این مبحث را اصولیون شیعه برای رد شبهات گروه اخباریین طرح كرده اند .

اخباریین چنانكه قبلا اشاره شد معتقدند كه احدی غیر از معصومین حق رجوع و

استفاده و استنباط از آیات قرآن را ندارد ، و به عبارت دیگر : همواره

استفاده مسلمین از قرآن باید به صورت غیر مستقیم بوده باشد ، یعنی به

وسیله اخبار و روایات وارده از اهل بیت .

اخباریین در این مدعا به اخباری استناد می كنند كه " تفسیر به رأی "

را منع كرده است . اخباریون مدعی هستند كه معنی هر آیه ای را از حدیث

باید استفسار كرد ، فرضا ظاهر آیه ای بر مطلبی دلالت كند ، ولی حدیثی آمده

باشد و بر ضد ظاهر آن آیه باشد ، ما باید به مقتضای حدیث عمل كنیم و

بگوئیم معنی واقعی آیه را ما نمی توانیم . علیهذا اخبار و احادیث "

مقیاس " آیات قرآنیه اند .

ولی اصولیون ثابت می كنند كه استفاده مسلمین از قرآن به صورت مستقیم

است ، معنی تفسیر به رأی كه نهی شده این نیست كه مردم حق ندارند با فكر

و نظر خود معنی قرآن را بفهمند ، بلكه مقصود این است كه قرآن را بر

اساس میل و هوای نفس و مغرضانه نباید تفسیر كرد .

اصولیون می گویند خود قرآن تصریح می كند و فرمان می دهد كه مردم در آن "

تدبر " كنند و فكر خود را در معانی بلند قرآن به پرواز در آورند ، پس

مردم حق دارند كه مستقیما معانی آیات قرآنیه را در حدود توانائی به دست

آورند و عمل نمایند . به علاوه در اخبار متواتره

وارد شده كه پیغمبر اكرم و ائمه اطهار از اینكه اخبار و احادیث مجعوله

پیدا شده و به نام آنها شهرت یافته نالیده و رنج برده اند و برای جلوگیری

از آنها مساله " عرضه بر قرآن " را طرح كرده اند . فرموده اند كه هر

حدیثی كه از ما روایت شده بر قرآن عرضه كنید اگر دیدید مخالف قرآن است

بدانید كه ما نگفته ایم ، آن را به دیوار بزنید .

پس معلوم می شود بر عكس ادعای اخباریین ، احادیث ، معیار و مقیاس

قرآن نیستند ، بلكه قرآن معیار و مقیاس اخبار و روایات و احادیث است.



ظواهر سنت





درباره حجیت ظواهر سنت ، احدی بحثی ندارد ، ولی در باب سنت كه

مقصود همان اخبار و روایات است كه قول یا فعل یا تقریر پیغمبر یا امام

را بازگو كرده است دو مطلب مهم وجود دارد كه اصولیون درباره آنها بحث

می كنند . یكی حجیت خبر واحد است ، دیگر مسئله تعارض اخبار و روایات

است . از اینرو دو فصل مهم و پر شاخه در علم اصول باز شده یكی به نام "

خبر واحد " و دیگر به نام " تعادل و تراجیح " .



خبر واحد





خبر واحد یعنی روایتی كه از پیغمبر یا امام نقل شده ولی راوی یك نفر

است و یا چند نفرند ولی به مرحله تواتر نرسیده است ، یعنی در مرحله ای

نیست كه موجب یقین بشود . آیا چنین اخباری را

می توان مبنای استنباط قرار داد یا نه ؟

اصولیون معتقدند كه اگر راوی یا راویان عادل باشند و لااقل اگر اطمینانی

به راستگوئی آنان باشد می توان روایات آنها را مورد استناد قرار داد .

یكی از ادله اصولیون بر این مدعا آیه " نبأ " است كه می فرماید :

« ان جائكم فاسق بنبأ فتبینوا »( 1 ) .

اگر فاسقی خبری به شما داد درباره خبر او تحقیق كنید و تحقیق نكرده به

آن ترتیب اثر ندهید .

مفهوم آیه این است كه اگر فرد عادل و مورد اعتمادی خبری به شما داد

ترتیب اثر بدهید . پس مفهوم این آیه دلیل بر حجیت خبر واحد است .



تعادل و تراجیح





اما مسئله تعارض اخبار و روایات . بسیار اتفاق می افتد كه در مورد یك

چیز ، اخبار و روایات با یكدیگر تعارض دارند و بر ضد یكدیگرند . مثلا

آیا در ركعت سوم و چهارم نماز یومیه لازم است تسبیحات اربعه سه بار

گفته شود یا یك نوبت كافی است ؟ از برخی روایات استفاده می شود كه لازم

است سه مرتبه خوانده شود و از یك روایت استفاده می شود كه یك مرتبه

كافی است . یا درباره اینكه فروختن كود آدمی جایز است یا نه ، روایات

مختلف است .

در اینگونه روایات چه باید كرد ؟ آیا باید گفت : اذا تعارضا



پاورقی :

. 1 سوره حجرات ، آیه . 6





تساقطا یعنی در اثر تعارض هر دو سقوط می كنند و مانند این است كه روایتی

نداریم ، یا مخریم كه به هر كدام كه می خواهیم عمل كنیم ، و یا باید عمل

به احتیاط كنیم و هر روایت كه با احتیاط مطابقتر است به آن عمل كنیم (

مثلا در مساله تسبیحات اربعه به روایتی عمل كنیم كه می گوید سه نوبت

بخوان ، و در مساله خرید و فروش كود آدمی به آن روایت عمل كنیم كه

می گوید جایز نیست ) و یا راه دیگری در كار است ؟

اصولیون ثابت می كنند كه اولا تا حدی كه ممكن است باید میان روایات

مختلف جمع كرد : الجمع مهما امكن اولی من الطرح ( 1 ) . اگر جمع میان

آنها ممكن نشد باید دید یك طرف بر طرف دیگر از یك لحاظ ( مثلا از حیث

اعتبار سند یا از حیث مشهور بودن میان علماء و یا از حیث مخالف تقیه

بودن و غیر اینها ) رجحان دارد یا ندارد . اگر یك طرف رجحان دارد همان

طرف راجح را می گیریم و طرف دیگر را طرح می كنیم ، و اگر از هر حیث

مساوی هستند و رجحانی در كار نیست ، مخیریم كه به هر كدام بخواهیم عمل

كنیم .

در خود اخبار و احادیث دستور رسیده است كه در موقع تعارض اخبار چه

باید كرد . اخباری كه ما را به طرز حل مشكل تعارض اخبار و روایات

راهنمائی می كند " اخبار علاجیه " نامیده می شوند .

اصولیون نظر خود را درباره تعارض اخبار و روایات به استناد همین

اخبار علاجیه ابراز داشته اند . اصولیون نام آن باب از اصول را



پاورقی :

. 1 [ جمع میان روایات مختلف تا آنجا كه ممكن است ، بهتر است از

طرد آنها ] .





كه درباره این مساله بحث می كند باب " تعادل و تراجیح " نهاده اند .

" تعادل " یعنی تساوی و برابری . " تراجیح " جمع ترجیح است و به

معنی ترجیحات است . یعنی بابی كه در آن باب درباره صورت تساوی و

برابری روایات متعارض ، و درباره صورت نابرابری و راجح بودن بعضی بر

بعضی سخن می گویند .

از آنچه گفتیم معلوم شد كه مساله حجیت ظواهر مربوط است به قرآن مجید

، و مساله حجیت خبر واحد ومساله تعارض ادله مربوط است به سنت . اكنون

باید بدانیم كه یك سلسله مسائل در اصول مطرح می شود كه مشترك است میان

كتاب و سنت . در درس آینده درباره آنها سخن خواهیم گفت .